یادداشت های مهرداد

درباره ادبیات، فلسفه، سینما و ...

یادداشت های مهرداد

درباره ادبیات، فلسفه، سینما و ...

از روی پلک شب

شب سرشاری بود. 

روز از پای صنوبرها، تا فراترها می رفت. 

دره مهتاب اندود، و چنان روشن کوه، که خدا پیدا بود. 

در بلندی ها، ما. 

دورها گم، سطج ها شسته، و نگاه از همه شب نازک تر. 

دست هایت، ساقه سبز پیامی را می داد به من 

و سفالیه انس، با نفس هایت آهسته ترک می خورد 

و تپش هامان می ریخت به سنگ. 

از شرابی دیرین، شن تابستان در رگ ها 

و لعاب مهتاب، روی رفتارت. 

تو شگرف، تو رها، و برازنده خاک. 

فرصت سبز حیات، به هوای خنک کوهستان می پیوست. 

سایه ها برمی گشت. 

و هنوز، در سر راه نسیم، 

پونه هایی که تکان می خورد، 

جذبه هایی که بهم می ریخت   

  

از روی پلک شب

 

حجم سبر / سهراب سپهری 

 

پ.ن : امروز تولد سهراب سپهری، شاعر، نویسنده و نقاش بود. برای همین این شعر رو از حجم سبز گذاشتم.  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد