یادداشت های مهرداد

درباره ادبیات، فلسفه، سینما و ...

یادداشت های مهرداد

درباره ادبیات، فلسفه، سینما و ...

بوتیمار

هر وقت که بین من و آدم های اطراف ام فاصله زیادی می افته دیگه خیلی سخت می تونم آنها را درک کنم. احساس می کنم شبیه یک آنالیزگر محیطی شدم که همه چیزهای اطراف ام را که  دارم می بینم را تحلیل و تجزیه می کنم ولی وقتی به آدم ها می رسم نمی تونم هیچ چیزی رو از رفتارهای متفاوت شون درک کنم. برای همینه که دیگه نمی تونم با آدم ها ارتباط برقرار کنم، وقتی درست نگاه می کنم می بینم به جز یکی و یا دو تا از آدم های اطراف ام دیگه هیچ کسی نیست که مثل من قکر کنه و یا ببینه، برای همینه که فاصله من با آدم ها به ناخواسته انقدر زیاد شده که دیگه برقرار کردن ارتباط خیلی خیلی برام سخت شده. نمی دونم چرا همه مفهوم های که یک موقعی خیلی ساده بهشون نگاه می کردم الان در نظرم گنگ و نامفهوم شده اند...

نظرات 2 + ارسال نظر
لیوسا دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:01 ب.ظ http://MEMORIALIST.BLOGSKY.COM

وقتی سخت بگیری واسه انتخاب دوست اکثر اوقات مجبوری با تنهاییات بگذرونی حتی با آدم هایی که ایده آل ما نیستن ومثل ما فکر نمیکنند هم میتوان بود شاید آن ها هم چیزهای جدیدی هر چند کوچک برای یاد دادن به ما داشته باشند.

آدم های که ایده ال هم نبودند واقعا یرای من هیچ چیز کوچکی هم برای یاد دادن نداشتند. شاید من دنبال چیزهای می گردم که بین تفکرهای معمولی وجود نداره.

لیوسا شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:54 ب.ظ http://memorialist.blogsky.com

از وبلاگت هم فاصله گرفتی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد