یادداشت های مهرداد

درباره ادبیات، فلسفه، سینما و ...

یادداشت های مهرداد

درباره ادبیات، فلسفه، سینما و ...

بزرگراه گمشده


Lost Highway

  written and directed by : David Lynch 


بزرگراه گمشده 

نویسنده و کارگردان : دیوید لینچ


بعد از مدت ها وقت شد فیلم بزرگراه گمشده اثر لینچ را ببینم. اکثر کسانی که آثار لینچ را دیده باشند می دونند که خیلی سخت میشه در مورد فیلم های او قضاوت کرد. این نوشتار کوتاه را در مورد فیلم های او نوشتم. به هیچ وجه این نوشتار سعی در تحلیل آثار وی ندارد. زیرا هر برداشتی از یک فیلم صرفا برداشتی شخصی است و به خود بیننده بر می گردد. و نمی توان آن را بیان کرد. من هم مثل تمام گمشده های این بزرگراه، سعی در بیان درک خود از این سرگشتی دارم.


فیلم های لینچ بی شباهت به یک دیگر نیست. در اصل لینچ از یک خط فکری کلی در آثارش استفاده می کند. دگرگونی زمان در بی هویتی مکان و زمان و شخصیت ها این خط فکری را تشکیل می دهند. از ویژگی های فیلم های لینچ می توان به همین حرکت های نامتعارف در زمان اشاره کرد. و کلی تر از آن نیز می توان درون مایه تمام آثار  لینچ را دگردیسی شخصیت ها با بی قیدوبندی در زمان ها و مکان های نامتعارف داست. لینچ سعی کرده زمان را که یکی از فاکتورهای اصلی فیلم می باشد را دستخوش تغییرات قرار دهد و  این زمان نامتعارف به ناخواسته سبب بوجود آمدن شخصیت ها و مکان های نامتعارف ولی منسجم می گردد. شخصیت اصلی فیلم های لینچ نه به معنای تک محوری بودن بلکه فراتر از آن، از ورای شخصیت های دیگر شکل می گیرد. بزرگراه گمشده  نیز از این قاعده مستسنی نیست. این نوع شخصیت پردازی در ناهمگونی زمان را در فیلم بعدی او نیز جاده مالهالند تکرار شده است. فیلم های لینچ را می توان به مانند کابوسی تعبیر کرد که زمانی که فیلم به پایان می رسد بیننده از این کابوس جدا شده و تنها تصویرهای گذار را از از آن در دست دارد. تصویرهای که با ناهمگونگی زمان همراه می باشند. تصویرهای بریده بریده که هیچ انسجام کلی ندارند. می توان گفت که کلیتی را نمی توان برای آن در نظر گرفت. لینچ بیننده را در میان این سرگشتگی رها می کند. بیننده مانند گمشده ای در میان این بزرگراه است.  شخصیت های داستان های لینچ هر چند که از بی ثباتی برخوردارند ولی با حذف فاکتور اصلی فیلم یعنی زمان می توان به درون مایه اصلی فیلم پی برد. به شخصه می توانم بگم که این نوع سبک فیلم سازی به همان کابوس های که لینچ در آن به سر می برد برمی گردد. و تاکید لینچ بر این نوع سبک سبب به وجود آمدن تضعیف در آثار بعدی او شده است. این تضعیف را می توان به وضوح در اثر بعدی او یعنی امپراتوری درون دانست. این نوع سبک شخصی فقط به خود کارگردان برمی گردد نه مخاطب. جایی برای مخاطب در فیلم های لینچ وجود ندارد. و دیگر نمی توان او را کارگردانی برجسته در عصر حاظر دانست. زیرا هنر او رو به انحطاط دارد می رود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد