آخرین روزهای زمستان
در رویایی زمستانی ام،
رویایی جنگلی خاموش،
ابرهای سفید در میان
آسمانی نیلگون در حرکت اند
انعکاس نوری طایی رنگ خورشید
بر برف های نقره ای.
من تنهای تنهام
و با چشمانی شگفت زده
به اطراف ام نگاه می کنم.
وزش باد غریب زمستانی
در میان درختان به
حرکت در آمده بود
و روحم را برای همیشه برد.
برد به رویایی کودکی ام.
رویایی که هیچ وقت
تکرار نمی شد.
پ.ن: از یادداشت ها