یادداشت های مهرداد

درباره ادبیات، فلسفه، سینما و ...

یادداشت های مهرداد

درباره ادبیات، فلسفه، سینما و ...

من رویاهایم هستم.

فکر می کنم رویاها نیمی از وجود من بودند و هستند. من خود رویاهایم هستم، رویاهایی که حقیقت وجودی خود من هستند. من نقطه ی مبهم در سرتاسر زندگیم دارم. نقطه ی مبهم در جایی که نمی دانم کجاست. شاید یک جایی که هیچ جا نیست. جایی که انگار تنها برای همیشه آنجا بوده ام، جایی که روح من  هر لحظه خودش  را در آن نقطه  جا می گذارد. احساس می کنم همه چیز به دور این نقطه مبهم می گردد.
من هیچ وقت خودم نبودم. رویاهایی من خود من بودند. در واقعیتی خیال آمیز. من هیچ وقت به خواب نمی رفتم. من چشمانم را می بستم. تا به درون حقیقت وجودی خودم کشیده شوم. احساس می کنم همیشه در گرداگرد این رویاها می چرخم. رویاهای که خود من بودند. در این رویاها من به دنبال کسی می گشتم. که نمی دانستم کجاست. شاید آن کسی که دنبالش بودم. جایی بین این دو مرز بود.
من رویاهایی تکرار شونده ای از هزارتوی حقیقت ها و رویاهای آدم های را که نمی شناسم دارم. آدم های که نه در واقعیت بلکه در بین مرزی از واقعیت و خیال باهشون حرف می زنم. شاید اینها تنها واقعیت های آدم های ناشناخته ای بودند که در پرده ای از خیال برایم شناخته می شدند.

نظرات 2 + ارسال نظر
بی نام دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:22 ق.ظ http://www.binam62.blogsky.com/

رویا... شایدم خود زندگیمون یه رویا باشه

خاکستر سرخ سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:04 ب.ظ

عزیز دوست داشتنی من هم گاهی خود را در حبابی از رویا میبینم . نمی دانم واقعا نمی دانم چگونست این سفر عجیب به ژرفای درون . احساس نءشگی میکنم وقتی بر بال رویا سوارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد