یادداشت های مهرداد

درباره ادبیات، فلسفه، سینما و ...

یادداشت های مهرداد

درباره ادبیات، فلسفه، سینما و ...

در پشت نقاب احمقانه ی که بر چهره مان می زنیم.

 

سکوت، سکوت، سکوت، فکر می کنم که هیچ چیز دیگری نیست که برای من باقی مانده باشه که بخواهم از دست بدم، حالا دیگه باید ساکت بمانم. نه امیدی است و نه بازگشتی. زندگی از این احمقانه تر نمی شود. شاید تنها من بودم که باید زیر چرخ دنده های این ماشین له می شدم. نمی دونم اصلا دنبال چی هستم. دارم چکار می کنم. همه کارها در نظر پوچ مسخره و مضحک جلوه پیدا کردند. احمقانه  است که وقتی خدا هم سکوت کرده من بخواهم فریاد بزنم. دوست داشتم تنها یک گوشه ای دراز بکشم و بمیرم. شاید مرگ تنها آخرین چیزی باشه که برای بدست آوردنش باید خودم را برای همیشه از دست بدم. ولی باز هم می ترسم می ترسم از این که آیا مرگ هم که این چنین اشتیاق به آن دارم من را قبول می کند، آیا مرگ هم مثل همه چیزهای دیگر من را به دوردست ها پرت نخواهد کرد............ 

 

پ.ن : این مفهوم همان اصل گمشده ای بود که یک جای خیلی دور آن را برای همیشه جا گذاشته بودیم.

نظرات 10 + ارسال نظر
الی یکشنبه 22 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:48 ب.ظ http://elipeli.blogsky.com

منم مثل توئم؟

منم به شدت مشتاق مرگم

نامردترازعشق دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:14 ق.ظ http://Www.radepayeto.blogfa.com

جرا مرک؟
مکه یه آدم زنده به مرک فک میکنه!!!!
یکم واسه زندکی ارزش قائل باش
مطمئن باش موفق میشی

یاعلی(ع)

نامردترازعشق دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:13 ب.ظ http://www.radepayeto.blogfa.com

با افتخار لینک شدی

فرح سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:09 ب.ظ http://13486873.blogsky.com/

دنبال چی میگردی؟ مرگ؟ دیر نمیشه هر چند همه مرده هستیم یه جورایی منتهی هنوز روی زمینیم

شهرزاد پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:07 ق.ظ

سلامم مهرداد جان:
یه چند وقتی میشه که نوشته هاتو می خونم ..خیلی شبیه نوشته های منه...امشب که امدم دووباره بهت سر بزنم دیدم دقیقا حرفهای دل منو زدی و به این نتیجه که برات کامنت بزارم بعد از مدتها سکوت و نظاره کردن و شاید یه غریبه ی همدرد که فقط به حرفات گوش میکرد.......
تا کی باید صبر کرد تا خدا حرف دل امثال ما رو بشنوه ؟//؛نمیدونم.....کاش بشنوه....ادرس وبلاگمو فعلا برات نمیزارم دوست دارم همون غریبه باشم...
فدات...
تا دوباره...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:14 ب.ظ

مرگ یا نیستی ؟ یعنی مثلا ادم بخواد اصلا وجود نداشته باشه یا اینکه بمیره بعد بره جای دیگه ای رو تجربه کنه

دیر به دیر اپ میکنم شاید چون لنگ نوشتنم . نمیاد یا تنبلیم میاد بنویسم و کاملش کنم حرفام کلمه نمیشه

elham جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:37 ب.ظ http://www.amail.blogfa.com

سلام چرا اینقدر نا امیدی
به من سر بزن منتظرم

elham شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:14 ب.ظ http://www.amail.blogfa.com

سلام ممنون از این که سر زدی به من
بازم سر بزن فعلا

محمد شنبه 12 دی‌ماه سال 1388 ساعت 05:37 ب.ظ http://www.nasime-shomaly.persianblog.ir


واااااااااااااااااااااااای چه آدمای دپرسی !!!!!

اه اه اه چقدر من از این آدما بیزارم !!! ( شوخی کردم ناراحت نشید )

ول کنید این همه سخت گیریو .......

من خودم پست های وبلاگم غمگینه ولی خودم اصلأ....

همش میگن مرگ !!! بر عکس اکثر چیزهای دنیا مرگ یه چیزیه که برای همه پیش میاد پس زیاد نگرانش نباش به موقش میفهمی که دلت میخواست بمیری یا نه !!!!

میاد وللللللللللللللی

[ بدون نام ] شنبه 12 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:05 ب.ظ http://www.nasime-shomaly.persianblog.ir/


واااااااااااااااااااااااای چه آدمای دپرسی !!!!!

اه اه اه چقدر من از این آدما بیزارم !!! ( شوخی کردم ناراحت نشید )

ول کنید این همه سخت گیریو .......

من خودم پست های وبلاگم غمگینه ولی خودم اصلأ....

همش میگن مرگ !!! بر عکس اکثر چیزهای دنیا مرگ یه چیزیه که برای همه پیش میاد پس زیاد نگرانش نباش به موقش میفهمی که دلت میخواست بمیری یا نه !!!!

میاد وللللللللللللللی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد